از بوسه های فراموش شده آخرین دیدار
نه مشت می شوی در دستانت
نه فریادی که از گلویت بپاشد
با قدم های عصیان ...
ادامه
مطلب
من یک مورد* گمشده ام
بالاخره منتقد نکته سنج، اعلام کرد
(می دانم آن ها دنبال اش می گشتند)
که در داستان هایم ...
ادامه
مطلب
سنگ ریزه هایی به پنجره ام
گاهی
خوشی، سنگ ریزه هایی به پنجره ام می زند
می خواهد فکر کنم برایم صبر می ...
ادامه
مطلب
چند باری که بلبل را ديده ام
ژاليزيانا
**تشنه تر از آنم که هل من تائب، هل من مستغفر بخوانم**
بهرام که گور می گرفت همه عمر
گور پدرش
من بهرام ...
ادامه
مطلب
**کدام نیسان شاه سیاه پوشان را به رم برد**
دو پیر بر سر دوراه ایستاده بودند
یکی به راست اشاره کرد
یکی به ...
ادامه
مطلب
**شبی که در مونپارناس غیب ات زد، تا صبح روی بام نشستم**
از پنجره ی اتاق ام چه ها که نمی ...
ادامه
مطلب
بخشی از یک رمان بلند پروازانه
این وقت سال هوا کمی گرم می شود و درخت ها مثل این که خیال کنند قرار است اتفاقی بیافتد ...
ادامه
مطلب
میزان موفقیت ما بستگی کاملی به میزان دیده شدن دارد.باید دیده شویم تا را برویم، عاشق بشویم، شعر بگوییم. فیلم ...
ادامه
مطلب
عاشق برای دیوانگی هاش به توجه عمومی احتیاج دارد
اگر مجنون تماشاچی نداشت
نور فلاش ها توی چشم اش می افتاد و ...
ادامه
مطلب
**********برای بيژن کلکی***********
امروز سيزده ام اسفند است
روز نحسی به نظر می آيد
انگار کسی خواسته چيزی بگويد پشت اين گريه
پشت صدايی ...
ادامه
مطلب
**اگر در قصر شیرین نمیری کنار دانوب پیدایت می کند**
چشم هایش را در دستمالی پیچید
توی آب انداخت
و چیز هایی که ...
ادامه
مطلب